بچه های من

روز جمعه

1391/6/31 22:28
نویسنده : مامان فرزاد
336 بازدید
اشتراک گذاری

امروز رفتيم جمعه بازار يك كيلو گردو خريدم گفت هشت تومن يك هزار تومني هم وسط پول هايي كه به فروشنده دادم بود هزاري از دست فروشنده افتاد بهار هزاري را برداشت وفرار كرد من كه متوجه نشدم فروشنده داد زد دختر خانم پولم بده اون وقت خواستم ازش بگيرم ماماني سر رسيد وگفت اين گردو ها تره كه مي خري در همين موقع فروشنده گفت هزار تومني مال اين دختر خانم باشه ازش نگيرن از جمعه بازار  ماماني ما را گذاشت خانه مان بابا كه نبود عصر عمه طاهره آمد خانه مان اينقدر فرزاد با مهديار بازي كردي سر آخر مهديار را ول كردي و با باباي مهديار فوتبال دستي بازي مي كردي مهديار هم هي مي خواست بازي تو را خراب كنه سر آخر يك جنگ بزرگ با مهديار كردي جديدا اين جوري شدين نمي دونم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

بابای ملیسا
1 مهر 91 0:19
سلام . وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه . وبلاگ ملیسا خانم با موضوع تولد یکسالگی ملیسا و سی و یکسالگی بابای ملیسا به روز شد . خوشحال میشیم که با اومدنتون و گذاشتن یه دستنوشته به یادگار ، تولد ملیسا جون رو زیباتر و باشکوهتر کنید . منتظرتون هستیم .


الهه
4 مهر 91 14:00
ههههههه آفرین به بهار 1000 تومن تخفیف گرفتهههه


الهه
24 مهر 91 21:42
چرا نمیآپید؟؟؟؟؟


عمه جون
3 اسفند 91 23:18
ایول بهارم میدونسته قیمتش زیاده
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بچه های من می باشد