بهار در بهار
دیروز می خواستم برم خانه مامانی زنگ زدم اونا گفتن ما می آییم خاله تا حیدر را از نی نی لای لای برداشت بهار رفتی ونشتی توش پتو هم انداخته بودی رویت دیگه می خواستی بخوابی که تو را از توش بر داشتیم همش به پاش دست می زدی و بچه ساکت رو به گریه می انداختی واما یک جمله در مورد آمدن بهار به قول فامیل دور کلاه قرمزی هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز از این جمله حال می کنم برم که برنج هام خراب شد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی